فکر میکردم تو همدردی...
اما نه
توهم دردی...
امکاناتنويسندگانبرچسب مطالبپیوندها
|
فکر میکردم تو همدردی... اما نه توهم دردی...
هیـــــــــــــــــــــس ساکت!!! عشقم تو بغل عشقش خوابش برده... در کلاس درس ریاضی دبیر گفت:دو خط موازی هیچ وقت بهم نمیرسن. مگر اینکه یکی به سمت دیگری شکسته شود. گفتم من به سمت او شکستم پس چرا به او نرسیدم؟ نگاهی به من کرد وگفت:شاید او هم به سمت دیگری شکسته باشد. به کدام سمت شکسته شدی؟؟
چقد سختـــــــــه:گل آرزو هاتو تو باغ دیگری ببینی و صدبار تو خودت بشکنی و اون وقت آروم زیر لب بگی!! گل من باغچه نو مبارک!!
امشب یکم با خودم و افکارم درگیرم
دارم به همه بی اعتماد میشم
آهای تویی که میای از دیگران بد میگی خودت چیکاره ای؟؟؟؟
دوســ♥ــــت مـــــن همـــیشــه رو بـــه نــ♥ــور بـــایســـــت اگــــــر میــخواهــی تصـویـر زنــ♥ـدگــــی ات سیــــاه نـیــفــــتد... و هــــرگــ♥ــز بـه خـاطـر مـــردم تغـیـیـر نـــکـــن ایـن جمـــاعـت هـرروز تــ♥ــورا طـور دیگـری میـخـواهـنـــد....مـردم شهـری کـــه همـه در آن میلنــگند " به کســی که راسـ♥ــت راه میـــرود میخنـدنـد"
کم کم تو رو فراموش می کنم
اینجا نه میتونم زندگی کنم نه میتونم بمیرم
خنده رو فراموش کردم
اینجا حتی نمی تونم گریه کنم
پس من کجا برم ؟
این آه های دردناک این راه های از هم جداشده
کم کم تو رو فراموش می کنم عزیزم
و تمام ستم های محبت رو
هنوز به این دل افتخار می کنم بخاطر وفاداری شکست
رویا های دروغین به آرامی فرو میریزن
کم کم تو رو فراموش می کنم عزیزم
دلم میخواد قلبم رو از سینه در بیارم و پرت کنم
این قلب بی درد و بی رحم رو دور بندازم
به من حقه زد و فریبم داد این دل با من چه ها کرد
دلم میخواد قلبم رو از سینه در بیارم و پرت کنم
این مناظر منو یاد خاطرات شکستم میندازه
کمک کم این غم رو تحمل می کنم
کم کم فراموشت می کنم محبوبم
تو منو با کوهی از خاطرات تنها رها کردی و رفتی
رسوم و قول های عاشقانه رو شکستی و رفتی
این لحظه های بی رحم نمیگذرن و تموم نمیشن
خاطرات به قلبم زخم میزنن و از نظرم دور نمیشن
هرجا که میرم تو رو پیدا می کنم
و قدم هام آهسته آهسته متوقف میشن
کم کم فراموشت می کنم عزیزم
هنوزم به این دل افتخار می کنم به خاطر وفاداری شکست
رویاهای دروغین آهسته آهسته فرو می ریزن
و فرا موشت می کنم عزیزم تمام ستم های محبت رو از دل نوشته هایم ساده نَگذر؛ به یاد داشته باش؛ این «دل نوشته» ها را؛ یک «دل عاشق»، نوشته ...!
چقدر دلم هوای آن روزها رو کرده.....
این روزا عادت همه رفتن و دل شکستنه درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه
این روزا کار آدما دلایه پاکوبردنه بعدش اونو گرفتنو به دیگری سپردنه
این روزا کار آدما تو انتظار گذاشتنه تازه ترین بهونشون از هم خبر نداشتنه
این روزا سهم عاشقا غصه و بی وفایی جرم تمومشون فقط لذت آشنایی
این روزا چشمای همه غرق نیاز شبنمه تو خونه ای هرعاشقی چند قطره بارونه غمه
این روزا عادت گلا مرگ بهونه کردنه کار چشای آدما دلو دیونه کردنه
این روزا هیچ مسافری برنمی گرده به خونه چشای خسته تا عبد به در بسته می مونه
این روزا جرم عاشقی شهر دلو فروختنه چاره فقط نشستنو به پای چشمی سوختنه
جنس دلای آدما این روزا سخت و سنگیه فقط توی نقاشیا دنیا قشنگو رنگیه
این روزا اشکمون فقط چاره ی بیقراریه تنها پناه آدما عکسای یادگاریه
|