آن راز مورد طمع واقع شده بود....
آن راز ممنوع شده بود....
کسانی که زنده هستند و این راز را می دانند یکی پس از دیگری نمایان شدند :
-این راز هر چیزی را که آرزو دارید به شما می دهد . ((شادی – سلامت و ثروت و ...))
-شما می توانید هر چیزی که می خواهید داشته باشید یا انجام بدهید
-می تونیم هرچیزی رو که انتخاب می کنیم داشته باشیم...مهم نیست چقدر بزرگ باشه..
تو چه خونه ای دوست دارید زندگی کنید؟؟ دوست دارید میلیونر باشید؟؟ چه چیزی را واقعا می خواهید ؟؟
"من شاهد رخ دادن معجزات زیادی در زندگی مردم بودم . جسمانی – اقتصادی – بهبود روانی و ... "
دلیل تمام این ها دانستن روش به کار گیری این رازه!
این راز جواب تمام چیز هایست که تا کنون بوده ایم...تمام چیز هایی که هست و تمام آن چیزی که روزی خواهد بود....((امرسون-شاعر آمریکایی 1803)
ما همه با یک نیروی بی پایان کار می کنیم....همه ی ما با قوانین کاملا یکسانی زندگی خود را رهبری می کنیم. قوانین کاینات به اندازه ای دقیق هستند که ما حتی کوچکترین مشکلی در ساخت سفینه های فضایی نداریم. ما می توانیم انسان ها را به ماه بفرستیم و می توانیم زمان فرود ره با دقت کسری از ثانیه معین کنیم. مهم نیست شما کجا باشید ... همه ی ما با یک نیرو کار می کنیم. یک قانون اون "جاذبست"....
تمام چیز هایی که وارد زندگیتان می شود خودتان جذب می کنید...
و این ها به وسیله ی واقعیت های ذاتی که شما در ذهنتان دارید به طرف شما جذب می شوند.... در واقع تمام چیز هایی که در ذهنتان می گذرد را شما به سمت خودتان جذب می کنید....
قانون جاذبه : به هر چیزی که فکر می کنید ، آن چیز به سمت شما جذب می شود...
-
" ساده ترین ذهنیتی که می توان از قانون جاذبه داشت ، این است که خودمان را به شکل یک آهن ربا فرض کنیم. ومی دانید که می توانید چیز های دیگر را می توان با نیروی خودتان جذب کنید."
و از این جا ما شروع به احضار یکی از بزرگترین قوانین کاینات می کنیم.
و اون قانون جاذبست . شما چیزی را که بیشتر به آن فکر می کنید جذب می کنید .
این اصل را می توان به صورت خلاصه در 3 عبارت ساده بیان کرد:
1-افکار
2- تبدیل می شوند به
3-اجسام
چیزی که بیشتر مردم از آن اطلاع ندارند این است که هر فکر فرکانس خاص خودش را دارد. هر فکری یک فرکانس دارد...ما می توانیم یک فکر را اندازه بگیریم. به همین خاطر اگر یک فکر را بار ها و بار ها در ذهنتان بیاورید مثل خریدن ماشین آخرین مدل – تاسیس یک شرکت- پیدا کردن نیمه ی گمشدتون و .... آن موقع شما داریر آن فرکانس را به صورت پیوسته منتشر می کنید.... در واقع تلپاتی از را می توان از همین قانون توجیه کرد....
افکار در حال فرستادن سیگنال های مقناطیسی هستند که امثالشان را به طرف خود جذب کنند.
خودتان را ببینید که در وفور نعمت زندگی می کنید...آن وقت است که جذبش می کنید ..( اما فقط جذبش می کنید ولی ممکن است هنوز به دست نیاورده باشید.)
همیشه همین طور است و همیشه برای هرکس جواب می دهد .
اما مشکل اینجاست::::::::
بیشتر مردم به این فکر می که چه چیز هایی را نمی خواهند و تعجب میکنند که چرا برایشان بار ها و بار ها رخ می دهد.
اگر شما یک جا نشسته اید و به کوهی از بدهکاری ها نگاه می کنید ، و احساس بسیار بدی دارید ، این همان سیگنالی است که دارید به کاینات ارزه می دارید . و این چیزی است که بیشر بدست خواهید آورد.
در موقعی که در ذهنتان چیزی را نمی خواهید و در درونتان فریاد عقب راندن آن چیز را می زنید ، در واقع آن را عقب نمی رانید ! بلکه آن را به سمت خود می کشید.......
شما فکر آن چیزی را که نمی خواهید را فعال می کنید و حالا قانون جاذبه چیز هایی از همین قبیل را سر راه شما قرار می دهد.
بیل هریس - روانشناس - می گوید:
"من یک شاگردی داشتم به نام رابرت. رابرت خیلی افسرده بود و توی دوره ی آموزشی اینترنتی من شرکت کرده بود. که ارتباط با من از طریق ایمیل هم بخشی از آن بود. اون تمام واقعیت های تلخ زندگیش را بار ها و بار ها بازگو می کرد. تو محل کارش همه برای آزار اون دست به یکی کرده بودند. به خاطر رفتار بدی که داشتند تمام وقت تحت فشار بود . خودش می گفت سر هر خیابانی که راه می ره سر هر چهار راه با افراد مزاحمی روبرو می شده که می خواستن به طریقی آزارش بدن . اون همیشه می خواست که مجری یک برنامه ی کمدی باشه و وقتی که به روی صحنه می رفت تا یک برنامه ی کمدی اجرا کنه همه تحقیرش می کردن. من سعی کردم که بهش یاد بدم –اون داره روی چیزی تمرکز می کنه که نمی خواهد رخ بده. ازش خواستم که یک نگاهی به نامه هایی که واسه ی من فرستاده بندازه و بهش گفتم : یه بار دیگه بخونش ببین چه قدر چیز هایی هست که تو نمی خوای و من مطمئنم که تو در این مورد خیلی احساساتی می شی ... وقتی که روی چیزی با احساسات شدید متمرکز می شی باعث می شه که اون چیز سریع تر از این رخ بده . و از این جا بود که او شروع کرد به جدی گرفتن این موضوع یعنی تمرکز روی چیزی که می خواهد..... چیزی که حدود 6 هفته ی بعد اتفاق افتاد بدون شک یک معجزه بود . اون می گفت که تمام افرادی که در محل کارش آزارش می دادند.یا به بخش دیگه منتقل شدند یا از کار برای شرکت برکنار شدند. یا این که کاملا دست از سرش برداشتند . و حالا دیگه از شغلش خوشش می اومد .وقتی داشت توی خیابون قدم می زد دیگه هیچ کسی جلوی راهش را نمی گرفت . تمام زندگی اش متحول شد برای اینکه او تمرکز فکریش را از چیز هایی که نمی خواست و چیز هایی که ازش می ترسید و چیزاییی که ازش دوری می کرد گرفت به چیز هایی داد که واقعا می خواست ."
پس اون چیزی که شما به طرف خودتان جذب می کنید افکار برجسته هستند چه آگاهانه باشه و چه ناخودآگاهانه .....قانونش همین بود.
آن راز دفن شده بود.....
نظرات شما عزیزان: